حلماحلما، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 30 روز سن داره

میوه بهشتی (9ماه انتظار شیرین)

بدون عنوان

سلاااااام حلما جون فك كنم نزديك دوسال ك نيومدمو ننوشتم برات ولي تصميم دارم برات بنويسم حتي كم كم خاطرات قديمي هم مينويسم ك تا حدي كم كاريمو جبران كنم.امروز ٦مهر٩٥و تقريبا دوماه مونده ب تولد ٣سالگي دخمل گلم كلي كار دارم بآهات كلي خاطره بازم مامانو ببخش ك كم كاري كرد حالا چند تا عكس لود ميكنم والا يادم رفته چجوري مينوشتم     ...
5 مهر 1395

بدون عنوان

ماشالا اول از همه میگم ماشالا که توی خرداد ماه ترکوندی اینقدر با کارات ما رو شاد کردی 24 خرداد داشتم آماده میشدم که برم با دوستم یه چرخی بزنم که بابا امیر صدام کرد هلاله بدو بیا سریع اومدم پیشتون دیدم با فاصله ی زیادی که با بابا امیرت داری نشستی و بابا امیرت داره حال میکنه از خوشحالی !!!؟؟؟؟بله !!!!! خودت بدون داشتن هیچ کمکی نشستی.ماشالا 27 خرداد همینطور که داشتی سینه خیز میرفتی یهو دستاتو خم کردی و چند تایی چها دستو پا رفتی از ذوق بغلت کردم و ماچ ماچ ماچ.ماشالا   همه چی آرومه من چقدر خوشبختم دارم میرم چراغونیه خیابونا رو ببینم امروز نیمه شعبانه الو .....صداتون نمیاد..... دوستت دارم ...
30 خرداد 1393

گردش

16 خرداد با عمو و عمه بابایی قرار یه گردشو گذاشتیم خیلی خوب بود هوا عالی، جامونم خیلی خوب بود با پسر عمو ها و پسر عمه و 2 الهام جونا خیلی خوش گذروندیم عالی بود فقط تو یه ذره بیقراری کردی که با کمک همه زیاد اذیت نشدم خداروشکر روز خیلی خوبی رو داشتیم به به چه هوایی   تورو خدا اینقدر منو نخوندونید ...
30 خرداد 1393

13خرداد تولد عشقم

سلاااااااام دخترک نازم ماشالا  اینقدر شیطون شدی که به هیچ کاری نمیرسم 13 خرداد تولد امیر حسین بابای مهربونت بود تولد توی خونه ی عمو محمد رضا برگزار شد خداروشکر خیلی بهمون خوش گذشت فقط حیف که زمانش کم بود چون عمویی باید میرفت سر کار. این چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!! وای چه خوشمزس همسر عزیزم تولد مبارک دوستت دارم فراوووون. ...
30 خرداد 1393

6ماهگیت مبارک بقچه نبات

سلام گلم نازم شرمندم که دیر به دیر برات مینویسم ولی باور کن من مقصر نیستم واقعا بهم اجازه نمیدی که بیامو بنویسم برات بگم از لثه دردت که کلافم کرده هرروز از روز قبل بیشتر میشه و من مجبور میشم از ژل لثه استفاده کنم که اصلا از این کار راضی نیستم چون تعریفی ازش نشنیدم چرخیدنت هم ایولا داره 1-2-3 از این رو به اون رو میشی که من کلی حال میکنم حمام رفتنو خیلی دوست داری ولی خدا نکنه اگه بعد از حمام کسی جز بابا امیرت پشت در باشه که شمارو تحویل بگیره اینقدر گریه میکنی که آروم شدنت کاره منم نیست و با گریه خوابت میبره اونم با هق هق روز پدر هم برای باباعلی جشن گرفتیم خیلی خوب بود و خیلی خوش گذشت و اما فردا 6 ماهگی عزیز دلم به اتمام میرسه و ...
1 خرداد 1393

اینا جا مونده بود

سلااااااااام این پست فقط عکسای حلما جونیه با توضیحات خودش   این عکسم مال تعطیلات عیده که توسط بابا امیرم به هوا رفتم و مامان هلالم عکاس بوده صحنه رو دارید؟؟؟؟؟البته حضور من این عکسو جذاب کرده هاااااااااا عروس خانم وکیلم؟؟؟؟؟؟ منو مامانم واقع در جشن تولد امیر مهدی جوووون توی راه با خیال راحت خوابیدم عصر و پیاده روی روز 13 بدر من دروازه بان حرفه ای هستم و خواب بعد از یه فوتبال چه مزه ای داره اولین نشستنم روی مبل خونمون اولین نشست حلما بانو روی صندلی خودش اولین باره که توی صندلی غذام نشستم این عکسمو مامان هلاله خیلی دوست داره.این قلب خوشگل تقدیم به کوچولو های نی...
5 ارديبهشت 1393

5ماهگیت مبارک+ روز مادر

سلام دخترکم دیروز روز مادر بود وای که چه حس قشنگیه مادر بودن و چه آرامشی داره در آغوش گرفتن فرزند من هنوز باورم نمیشه که مادرم که تو فقط و فقط توی بغل من آرامش میگیری من باورم نمیشه همون حس عاشقانه ای که من به مامانم دارم تو به من داشته باشی حلمای عزیزم من خالصانه ترین عشقم رو تقدیم تو میکنم تو هم برای هدیه روز مادر کمی خرج کنو زحمت بکش یه خنده از ته دل هزینه کن تا بهترین و زیباترین و با ارزشترین هدیه را تقدیمم کنی؛ وااااااااااااااااااااااااااااااااااای که چقدر عاشقتم حلمای عزیزم بریم سراغ شیرین کاریات دقیقا روز 5 عید خونه ی عموت اولین چرخشتو انجام دادی و هی پشت سر هم برمیگشتی و ول کن نبودی روز مادر اولین غذای کمکی رو خوردی...
2 ارديبهشت 1393

نوروز سال 1393

سلااااااااام عید همه ی دوستای گلم مبارک عید دختر گلمم مبارک. عزیزم بجای نوشتن زیاد تصمیم دارم برات عکس بیشتر بذارم بریم..... سال تحویل خونه ی خودمون بودیم   گربه ی من با دیدن این همه ماهی مست شده سفره هفت سین دخملی اینجا هم از پدر جونت عیدی گرفتیو پاکتتو سفت تو دستات نگه داشته بودی 7 فروردین ساعت 6:30 صبح با خاله ها راهی شمال شدیم ما برای سفره هفت سین 8 تا ماهی خریدیم تا 7فروردین فقط 1 دونشون زنده موند که اونم سپردیم به رود خونه ی جاده چالوس این هم زمان رهایی ماهی به دست بابایی     وسط راه وایستادیم و صبحانه خوردیم و یه عکس قشنگ از امیر مهدی گرفتم و رسیدیم ...
20 فروردين 1393